جمشید شیبانی به همراه کلارگ گیبل
موسیقی پاپ در ایران از نخستین دهه قرن جاری خورشیدی به مرور در چند شکل و شیوه مختلف جریان پیدا کرد. قدیمی ترین حرکت ها در حوزه موسیقی عامیانه شهری پدید آمد که اسماعیل مهرتاش و جواد بدیع زاده بانیان و مروجان آن محسوب می شوند. کار این دو تن از چند جهت اهمیت پیدا می کند.
اول آن که محتوای موسیقی آن ها، اگر چه گاه در قالب ریتم های فرنگی عرضه می شد ولی جنس ایرانی خود را حفظ می کرد. دوم آن که هر دوی آن ها در اقلیم موسیقی سنتی سر برآورده بودند، بدیع زاده حتی از خانواده ای روحانی برخاسته بود که معمولا موسیقی عامیانه را به عنوان لهو و لعب، نفی می کردند ولی با این همه نیاز جامعه به تغییر، آنان را برانگیخت که به تهیه و ترویج این موسیقی بپردازند. شهامت اخلاقی بدیع زاده با ویژگی های خانوادگی که داشت در این کار واقعا شگفتی آور است. خودش گفته است که مدت ها شرم می کرده چنین چیزهائی بخواند ولی به اصرار مهرتاش و صبا دل به دریا زده و وارد گود شده است.
چند سالی بیشتر نگذشت که حرکت دوم در سوی دیگری از جامعه پدید آمد. دانشجویانی که از فرنگ برمی گشتند و صفحات گرامافونی که با خود به همراه می آوردند، بستری شد برای رشد این جریان دوم که در آغاز سعی می کرد ترانه های سبک فرنگی را دوبله کند و به فارسی بخواند. بر سر این که چه کس آغازگر این حرکت بوده اختلاف است. ولی به هر حال جمشید شیبانی یکی از بانیان آن به شمار می آید، که سه سال پیش از دار دنیا رفت و اگر زنده مانده بود اینک نود ساله بود.
"جمشید شیبانی در سال ۱۳۰۱ در تهران و در خانواده ای هنر شناس به دنیا آمد. او حلقه ای بود از زنجیره منسوبان خاندان هنر. نوه میرزا عبدالله و خواهرزاده احمد عبادی بود. از سوی دیگر پدرش عنایت الله شیبانی نیز از بانیان تئاتر ایران به شمار می رفت."
جمشید شیبانی در سال ۱۳۰۱ در تهران و در خانواده ای هنر شناس به دنیا آمد. او حلقه ای بود از زنجیره منسوبان خاندان هنر. نوه میرزا عبدالله و خواهرزاده احمد عبادی بود. از سوی دیگر پدرش عنایت الله شیبانی نیز از بانیان تئاتر ایران به شمار می رفت. با دست به کار شدن جمشید، موسیقی نو هم وارد بزرگ ترین خاندان سنتی- هنری ایران شد.
او کار را از سال ۱۳۱۷ با پیش پرده خوانی که موج بلند آن همه تئاترهای لاله زاری را زیر تاثیر خود گرفته بود، آغاز کرد. پیش پرده ها را غالبا پرویز خطیبی می نوشت و موسیقی ویژه ای از نوع عامیانه و یا به تقلید از صفحات گرامافون آن ها را همراهی می کرد.
سفر شیبانی در سال ۱۳۲۵ به عنوان خبرنگار مجله تهران مصور به کالیفرنیای آمریکا و آشنا شدن با هنرپیشگان اهل موسیقی و نمایش در هالیوود به یاری او آمد و پایه های شهرتش را استوار کرد.
جمشید در دوره اقامت در آمریکا هم موسیقی فیلم می نوشت و فیلم کارگردانی می کرد، هم ترانه می ساخت و هم گزارش های سینمائی برای تهران مصور می فرستاد. این گزارش ها همراه با عکس هائی که او با طنازان هالیوودی گرفته بود، انتشار می یافت.
برنا مه های اولیه شیبانی بیشتر متن هائی است که بر روی تانگوها و فوکستروت های فرنگی نهاده شده. اولین آن ها: "بی تو" نام دارد.
"از من نپرسی از چه حال زارم/ که بی تو چون گذشته روزگارم/
بدون روی ماهت ای نگارا/ برفته صبر و طاقت و قرارم/
زان شب که رفته ای تو از کنارم/ با خود بردی همه دار و ندارم/
به جز دل شکسته و پر غم/ برگو دگر از عشق تو چه دارم؟"
متن، استحکام امروزی ترانه ها را ندارد ولی به هر حال با ریتم های غربی درآمیخته و جوان پسند بود.
"ترانه های شناخته شده تر شیبانی غیر از بی تو که نخستین ترانه بود، این هاست: دخترک گلفروش، پسرم و سیمین بری که این آخری هنوز جاذبه خود را حفظ کرده و بارها بازخوانی شده است."
ناگفته نماند از همان آغاز رقابتی هم در تهیه و عرضه موسیقی تازه پیش آمده بود. در برابر گروه شیبانی- خطیبی و فکور، گروه مین باشیان- استوار نیز، در این زمینه فعالیت می کرد. صفحاتی که جمشید شیبانی قرار بود با متن های دوستان در آمریکا ضبط کند، اگر چه ضبط شد ولی دیر به ایران رسید و وقتی رسید که صفحات معروف به "دلبر" متعلق به گروه دوم که در هندوستان ضبط شده بود به بازار آمده بود. این رقابت به هر حال در جهت فراگیر شدن موسیقی پاپ کارگر افتاد و توجه جوانان را به سوی آن جلب کرد. البته انتشار موسیقی نو در ایران طبعا سر و صدای سنتی ها را درآورد. و حتی پدر جمشید دستاورد فرزند خود را خطری برای جامعه موسیقی ایران تلقی می کرد. پرویز خطیبی می گوید در برابر اعتراض پدر شیبانی- که او را خیلی هم دوست داشته، گفته است: "جامعه حکم یک مغازه را دارد که باید در آن انواع و اقسام اجناس وجود داشته باشد تا هر کسی هر جنسی را که دوست دارد بخرد."
به هر تقدیر، هم شیبانی کار ترانه پردازی نو را پی گرفت و هم دیگران به آن روی آوردند. شاخه پیش پرده ای با کوشش پرویز خطیبی، مجید محسنی و حمید قنبری مدتی دوام آورد ولی ماندگار نشد. شاخه عاشقانه و شانسونی آن، در عوض با سر برآوردن محمد نوری و ویگن رشد پیدا کرد و پلی شد که یکی دو دهه بعد موسیقی پاپ ایرانی را به پایگاه طنین رسانید و دستاوردهایش سراسر جامعه را فرا گرفت.
جمشید شیبانی در سال های پس از انقلاب در لس آنجلس کلاس و ارکستر و استودیوئی برای موسیقی ایرانی بر پا کرده بود و خوانندگان جوانی را آماده رفتن به روی صحنه می ساخت. در کنار آن کار ترانه پردازی را نیز ادامه داد. ترانه های شناخته شده تر او غیر از بی تو که نخستین ترانه بود، این هاست: دخترک گلفروش، پسرم و سیمین بری که این آخری هنوز جاذبه خود را حفظ کرده و بارها بازخوانی شده است.